loading...
رویای شیرین
مرجان محمودی بازدید : 22 جمعه 18 مرداد 1392 نظرات (0)

پروردگارا دلم پر از ارزو های بزرگ است و دستانم خالی !

یا دستانم را پر کن یا دلم را از ارزوهای بزرگ خالی!

 

خدایا الودگی ادمها از حد گذشته....دنیا را چند روری تعطیل نمی کنی ؟؟

 

 

نمی دانم مشکل از کجاست!! از صبر یا کاسه ؟؟؟!! این روز ها زیاد لبریز می شود..

 

 


مرجان محمودی بازدید : 30 پنجشنبه 10 مرداد 1392 نظرات (1)

قرار ملاقاتی با مدیرعامل بانک برای ان خانم ترتیب داده شد . پبرزن در روز تعیین شده به ساختمان مرکزی بانک رفت و به دفتر مدیر عامل راهنمایی شد.مدیر عامل به گرمی به او خوش امد گفت و دیری نگذشت که ان دو سرگرم گپ زدن پیرامون موضوعات متنوعی شدند .تا انکه صحبت به حساب بانکی پیرزن رسید و مدیر عامل با کنجکاوی پرسید راستی این پول زیاد داستانش چیست ؟به تازگی به شما ارث رسیده است؟زن در پاسخ گفت خیر این پول را با  پرداختن به سرگرمی مورد علاقه ام که شرط بندی است پس انداز کرده ام پیر زن ادامه داد و از انجایی که این کار برای من عادت بدل شده مایلم از این فرصت استفاده کنم و شرط ببندم که شما شکم دارید !

مرد مدیر عامل که اندامی لاغر و نحیف داشت با شنیدن ان پیشنهاد بی اختیار به خنده افتاد و مشتاقانه پرسید:مثلا سر چه مقدار پول؟؟ پیر زن پاسخ داد 20هزار دلار و اگر موافق هستید من فردا ساعت 10صبح با وکیلم در دفتر شما حاضر خواهم شد تا در خضور او شرط بندی مان را رسمی کنیم و سپس ببینیم چه کسی برنده است .

روز بعد درست سر ساعت 10 صبح ان خانم به همراه مردی که ظاهرا وکیلش بود در محل دفتر مدیر عامل حضور یافت .پیر زن بسیار محترمانه از مرد مدیر عامل خواست پیراهن و زیر پیراهن خود را از تن در اورد . مرد مدیر عامل که مشتاق بود ببیند سرانجام ان جریان به کجا ختم میشود با لبخندی که بر لب داشت به درخواست پیرزن عمل کرد. وکیل پیرزن با دیدن ان صحنه عصبانی و اشفته حال شد . مرد مدیر عامل که پریشانی او را دید با تعجب از پیرزن علت را جویا شد . پبرزن پاسخ داد من با این مرد سر 100هزار دلار شرط بسته بودم که کاری خواهم کرد تا مدیر عامل بزرگترین بانک کانادا در پیش چشمان ما پیراهن و زیر پیراهن خود را از تن بیرون اورد!!!!مژه

 

مرجان محمودی بازدید : 16 پنجشنبه 06 تیر 1392 نظرات (0)

خود خواهی

جک دو سیب داشت . سیب کوچک تر را به برادر کوچکتر خود فرد داد فرد گفت :جک تو بی ادبی ! جک پرسید : چرا؟

فرد پاسخ داد :چون تو سیب کوچک تر را به من دادی . من مودب هستم اگر من دو سیب داشته باشم همیشه سیب بزرگ تر را به تو می دهم و سیب کوچکتر را برای خودم بر می دارم.

جک پاسخ داد:پس چرا دلخوری ؟!تو الان سیب کوچکتر  را داری مگر نه؟

مرجان محمودی بازدید : 30 پنجشنبه 06 تیر 1392 نظرات (0)

خدا را دوست دام به خاطر اینکه با هر usernameکه من را connectمی کند.

خدا را دوست دارم به خاطر اینکه تا خودم نخواهم مرا D.Cنمی کند.

خدا را دوست به خاطر اینکه تلفنش همیشه انتن می دهد و شماره اش همیشه در شبکه موجود است .

خدا را دوست دارم به خاطر اینکه من را برای خودم میخواهد نه برای خودش.

خدا را دوست دارم به خاطر اینکه فقط وقت بی کاری اش به یاد من  نمی افتد.

خدا را دوست دارم به خاطر اینکه همیشه وقت دارد حرفهایم را بشنود.

خدا را دوست دارم به خاطر اینکه اراده کنم onمی شود و من می توانم باهاش حرف بزنم .

خدا را دوست دارم به خاطر اینکه همه چیز من را می داند ولی send to allنمی کند.

خدا را دوست دارم به خاطر اینکه همیشه جزو friendهام می ماند و من را deleteوIgn orنمی کند .

خدا را دوست دارم به خاطر اینکه با اینکه من خیلی بدم من را log offنمی کند .

خدایا دوستت دارم


مرجان محمودی بازدید : 21 شنبه 25 خرداد 1392 نظرات (0)

بار دیگر حماسه افریدیم ... بر خود می بالم که در این سرزمین به دنیا امده ام.... در جایی که تمام مردمش با یکدیگر متحد هستن و در مقابل دشمنان می ایستند.. دیروز ما با انگشتانمان حماسه افریدیم ...

مرجان محمودی بازدید : 13 جمعه 03 خرداد 1392 نظرات (0)

گفت با پدر یه جمله بساز گفتم : من با پدر جمله نمیسازم دنیامو میسازم روزه پدر مبارک ..... دلقکقلبماچ

 

 

رروز پدر مب

مرجان محمودی بازدید : 29 سه شنبه 24 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

وقتی که دلتنگی به یاد کسی باش که دوستت دارد.. 

وقتی سکوت کردی یاد کسی باش که محتاج صداته !

وقتی غمگینی به یاد کسی باش که عاشقه خنده هاته ... 

وقتی نا امیدی به یاد کسی باش که تنها امیدش تویی ... قلب

مرجان محمودی بازدید : 15 شنبه 14 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

خداوندا ...

دست هایم خالی است و دلم غرق ارزو 

باقدرت بی کرانت ..یا دست هایم را قوی کن یا... دلم را خالی از ارزو 

مرجان محمودی بازدید : 21 شنبه 14 اردیبهشت 1392 نظرات (1)

اگر امدی به دلت بد نیار ...

شهر همان شهر است...

کوچه همان کوچه...

خانه همان...

تنها من کمی مرده ام ..ناراحت

مرجان محمودی بازدید : 11 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (1)

سلام به همه ی دوستای گلم .. امیدوارم که تا این لحظه البته اونایی که تعطیل بودن بهشون خوش گذشته باشه.. خیلی ممنون از شما هایی که منو حمایت میکنین .....  پیش پیش .. ٤ شنبه سوری و ساله جدید رو بهتون تبریک میگم ٤ شنبه سوری مراقبه خودتون باشین خیلی دوستون دارم .....  لبخندقلبماچ ساله خوبی داشته باشین

مرجان محمودی بازدید : 31 چهارشنبه 23 اسفند 1391 نظرات (1)

باران همیشه میبارد....

اما مردم  ستاره را بیشتر دوست دارند ....

نا مردیست ان همه اشک را به یک چشمک زدن فروختن ....!!


مرجان محمودی بازدید : 12 چهارشنبه 23 اسفند 1391 نظرات (2)

چه معنی دارد زندگی؟! .. وقتی که هیچ اتفاقی من و تو را سر راه هم قرار نمی دهد .....؟

مرجان محمودی بازدید : 21 چهارشنبه 23 اسفند 1391 نظرات (1)

اگر روزی داستانم را نقل کردی بگو بی کس بود اما کسی رو بی کس نکرد"تنها بود اما کسی رو تنها نذاشت دلشکسته بود اما دل کسی رو نشکست کوه غم بود اما کسی رو غمگین نکرد و شاید بد بود اما برای کسی بد نخواست......فرشته

مرجان محمودی بازدید : 13 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (1)

چیزی نمی خواهم جز یک اتاق تاریک یک موسیقی بی کلام  یک فنجان قهوه  به تلخی زهر و خوابی به ارامی یک مرگ همیشگی.....

مرجان محمودی بازدید : 11 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

ساده لباس بپوش !

ساده راه برو ! اما در برخورد با دیگران ساده نباش!! زیرا ساگی ات را نشانه میگیرند برای در هم شکستن غرورت!!

مرجان محمودی بازدید : 10 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

جامه ای بافتم تار و پودش از عشق ! خواستم تا به تو  هدیه کنم لیک

دیدم  که در ان گوشه لاله ای پنهانی با نسیمی می گفت : جامه باغ عشق برازنده هر قامتی نیست !!!ناراحت

مرجان محمودی بازدید : 17 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (1)

از خودم دور میشوم تا به تو نزدیکتر باشم این روز ها خیال تنها راه با تو بودن است...! ناراحت

مرجان محمودی بازدید : 22 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

نگران شب هایم نباش ...

تنها نیستم ....

باشم .... هق هق سکوتم ....

 

بغض گلویم ....

 


اشک چشمانم ....

لرزش دستانم ....

 

همه هستن .....!!


مرجان محمودی بازدید : 14 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

هر شب در رویا هایم  تو را  میبینم

تو را حس می کنم ...  من اینگونه تو را میشناسم از ورای فاصله ای  طولانی و فضایی

که بین ما وجود دارد تو امده ای که خود را به من نشان دهی ..

نزدیک..... دور.....

هر کجا که هستی من اعتقاد دارم  که قلبم به تپش ادامه می دهد

یکباره دیگر در را باز  می کنی و وارد قلبم می شوی  و قلبم به تپش ادامه خواهد داد قلب



مرجان محمودی بازدید : 11 چهارشنبه 13 دی 1391 نظرات (0)

روزی مرگ از زندگی پرسید این چه حکمتی است که باعث میشود تو شیرین و من تلخ جلوه کنم؟زندگی لبخند زد و گفت دروغ هایی که در من نهفته است و حقایقی که در تو وجود دارد!

مرجان محمودی بازدید : 19 یکشنبه 10 دی 1391 نظرات (0)

چه ساده عاشقت شدم ،عاشق دیونگیات.منو بردی با همون حرف قشنگ تو نگات.گذاشتم عمر و جونمو پای دوست داشتن تو.هرکاری کردم واسه همیشه دوست داشتن تو...........

مرجان محمودی بازدید : 17 پنجشنبه 07 دی 1391 نظرات (0)

دلم گرفته از ادمهایی که می گن دوست دارم اما معنی شو نمی دونن ،از ادم هایی که می خوان مال اونا باشی،اما خودشون مال تو نیستن .از اونایی که زیر بارون برات میمیرن و وقتی افتاب میشه همه چی یادشون میره.....

مرجان محمودی بازدید : 16 پنجشنبه 07 دی 1391 نظرات (0)

صدای قلب عاشق ! دلنشین ترین موسیقی هستی است، وقتیکه خدا بر تار های دلت می نوازد ،هستی همه گوش می شود... ! گوشت هیچ لحظه تهی از این ترانه مباد ....

مرجان محمودی بازدید : 11 چهارشنبه 06 دی 1391 نظرات (3)

به سلامتی سنباد که کل دنیا رو با یه شلوار کردی دور زد ...

به سلامتی کسی که تو خیالمونه ولی بیخیالمونه .....

به سلامتی دریا که همه با لبش خاطره دارن ....

به سلامتی کسی که وقتی بردم گفت اون رفیق منه وقتی باختم گفت من رفیقتم...

به سلامتی اونی که بیکسه ولی ناکس نیست ....

به سلامتی اونایی که تو اوج سختی ها و مشکلات به جای اینکه ترکمون کنن درکمون می کنن .....

سلامتی پاک کن که به خاطره اشتباه دیگران خودشو کوچیک میکنه.....

 

و به سلامتی کسی که وقتی این مطلب رو میخونه نظر یادش نمیره

 

مرجان محمودی بازدید : 12 چهارشنبه 06 دی 1391 نظرات (0)

عشق گلی است که دو باغبان ان را میپرورانند ،عاشق و مجنون

 

عشق در یک لحظه پدید می اید و دوست داشتن در امتداد زمان !این است اساسی ترین تفاوت بین دوست داشتن و عشق

مرجان محمودی بازدید : 17 چهارشنبه 06 دی 1391 نظرات (1)

نه از خاکم نه از بادم نه دربندم نه ازادم نه ان لیلاترین مجنون نه شیرینم نه فرهادم فقط مثل تو غمگینم فقط مثل تو دلتنگم اگر ابی تر از ابم اگر همزاد مهتابم بدون تو چه بی رنگم بدون تو چه بیتابم یک دنیا دوستتتتت دارم

مرجان محمودی بازدید : 23 چهارشنبه 06 دی 1391 نظرات (1)
پر شده ام از غصه و تنهایی کاشکی در یک عصر دلگیر اوار پرنده ای لحظه های خالی ام را پر کند یا رودی زلال تمام غمهایم را با خود ببرد ، من در انتظار بارش باران ثانیه ها را مشتاقانه می شمارم تا باران ببارد و چون اینه پاکم کند ،دلم گرفته نه ماه پیداست و نه ستاره ای در اسمان چشمک می زند خورشید نیز گرمایی ندارد تا به غلبم فرغی ببخشد!
مرجان محمودی بازدید : 13 چهارشنبه 06 دی 1391 نظرات (2)

 

ارزو دارم شبی عاشق شوی * ارزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخورد های سر را * میرسد روزی که بر من لحظه ها را سر کنی

میرسد روزی که مرگ عشق را باور کنی*

میرسد روزی که شبها در کنار عکس من * نامه های کهنه ام را مو به مو * از بر کنی

مرجان محمودی بازدید : 15 چهارشنبه 06 دی 1391 نظرات (1)

بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد ....

مثل یک بیت ته قافیه خواهم مرد ....

تو که رفتی همه ثانیه ها سایه شدند.....

سایه در سایه ان ثانیه ها خواهم مرد .....

شعله ها بی تو ز بی رنگی دریا گفتند....

موج در موج در این خاطره ها خواهم مرد....

گم شدم در قدم دوری چشمان بهار.....

بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد....

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    کدام یک از خواننده های زیر را بیشتر می پسندید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 46
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 32
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 43
  • بازدید ماه : 56
  • بازدید سال : 105
  • بازدید کلی : 2,220